۱۳۹۰ فروردین ۷, یکشنبه

حق نامه



تاب و تابناک!!


   تاب و تابناک

 

دوستی میگفت ترسناک یعنی کسی یا چیزی که ترس دارد، غمناک یعنی کسی یا چیزی که غم دارد؛ و تابناک یعنی کسی یا چیزی که تاب دارد و به راستی که نام تابناک به زیبائی برای چنین خبرگزاریای انتخاب شده است!!

این بار نیز همچون گذشته شاهد تابی دیگر از تابناک هستیم. آن هم در قالب توهماتی با انگیزهی ایجاد نوعی شباهت و ارتباط خیالی بین عرفان حلقه (کیهانی) به عنوان یک عرفان ناب ایرانیـاسلامی و خدامحور با شرکتهائی هرمی از جمله گلدکوئیست!!

باز همان بازیهای کودکانه و کینهورزیهای دیرینه و هدفمند. باز همان مهملات و نوشتههای بیپایه و اساس که ذرهای آشنائی با آموزههای ناب عرفان حلقه (کیهانی)، بیاساس بودن ادعاها را به خوبی خاطرنشان میسازد. باز همان عبارات مغرضانه و هدفمند و بی مورد "صهیونیسم جهانی" و....!!

ای نویسندگان دارای تاب! البته ادب حکم میکند با عنوانی ادبیتر یعنی "تابناک" مخاطب قرارتان دهیم؛ ای تابناکیان! ای نویسندگانی که ظاهراً در قبال دریافت هر مبلغی (ناچیز یا غیر ناچیز!) حاضر به هر انجام هر کاری و نوشتن هر مقالهای هستید! آقایان تاب+ناکی که با مقالهای طنزآلود در صدد هستید عرفان حلقه که عرفانی کاملاً خدامحور است را با گلدکوئیست مرتبط کنید، آن هم با استفاده از همان تکنیکهای قدیمی و از رده خارجشدهتان که بارها و بارها پی به عبث بودن و ناموفق بودن آن بردهاید. لیکن به علت فقدان تکنیکی جدید و پس از استفاده ناموفق از تمام آنچه در چنته داشتهاید به ناچار در حال چنگ انداختن به روشهای سوختهتان هستید. این بار در نوشتهتان از حرارت و اشتیاق سوزاننده طرفداران عرفان حلقه و تعهد آنها به مجموعه سخن گفتهاید!

یقین بدانید در عرفانی که یکی از اصلیترین اصول آن "حق انتخاب" افراد است، عرفانی که معتقد است که باید پرواز را به خاطر سپرد زیرا که پرنده مردنیست. در چنین عرفانی هیچ تعهدی به شخص یا اندیشهای در کار نیست. اگر در افراد آشنا با این عرفان تعهدی میبینید که باعث ترس، وحشت و دستپاچگی شما و امثال شما گردیده است، اگر وحدتی هست که به کامتان خوش آیند نیست، اگر از آمار 4 الی 5 میلیون فرادرمانگر به وحشت افتادهاید، اگر گسترش روز به روز این عرفانِ ناب خواب را از چشمان شما ربوده، بدانید چنین اشتیاقی که شما قادر به درک آن نیستید حاصل شناخت و ادراکاتی است که از آموزههای ناب استاد محمدعلی طاهری نازنین و تحت حمایت حلقههای رحمانیت الهی حاصل شده و آنچه به ادراک بنشیند با هجویات و با توطئهها نه از بین میرود، نه کم میشود، نه تغییر مییابد و نه ذرهای اختلال در آن وارد میگردد. این عرفان چنان به عمق جانها نفوذ کرده، چنان ریشه دوانده و آنچنان در حال گسترش است که  با این نسیمهای بهاری ذرهای نمیلرزد. خود بهتر از هر کسی واقف هستید که اتحاد مجموعه روز به روز در حال قویتر شدن بوده و آموزههای انسانساز آن روزانه در حال گسترش بیشتر است.

سخن از اومانیسم عرفانی عرفان حلقه میکنید؟! تعریف اومانیسم رو که انشاء الله میدانید؟ اگر میدانستید شنیدن چنین حرفی از شما و افرادی همچون شما که به مقدار کافی در این سیستم نفوذی دارید، بعید و بسی کودکانه است. شاید نفوذیهای شما که میبایست در کلاسها جهت گردآوری اطلاعات حاضر میشدند، در عوض با پنبهای در گوش حضور به عمل میرسانند که تا به حال متوجه نشدهاند که  مبنای عرفان حلقه "لا حول و لا قوة الا بالله" است. در چنین عرفانی، اومانیسم جایگاهی ندارد. آنچه که هست تفکر کمالگرایانه و خدا محور است.

صحبت از حذف خدا در عرفان حلقه میکنید؟! عرفان حلقه یعنی محو شدن در خدا. تجربهای است از نیستی و مقام فنا. آنچنان محو که مطامع دنیوی و مادی و حزبی و خبرگزاری و... در آن ناپیداست؛ و این است نقطهی قوت عرفان حلقه و آنچه که این عرفان را صدمهناپذیر ساخته و در گروهی ایجاد رعب کرده است. عرفانی که خدا در آن غالب است. اگر اشتیاقی برای ترویج آموزهها هست برای اوست. اگر ارتباطی با کائنات هست جهت ارتباط جزء با کل و رسیدن به آگاهیهای کمالبخش و رسیدن به کمال است. (البته واژهی کمال هم شاید برای شما واژهای چندان آشنا نباشد!) در این عرفان کسی در پی فرمانبرداری از کائنات برای برآوردن خواستهها نیست. بحث تسلیم و مسلمانی و اسلام است. بحث فاستقیموا الیه است. اگر وحدتی بین یاران هست  اگر عشقی به مجموعه هست، همگی از او و برای اوست و اوست که آن را حفظ میکندو اوست که این ریسمان را روز به روز قویتر میکند.

باز عرض میکنم اگر نفوذیهایتان بدون چوپپنبه در گوش در کلاسهای عرفان حلقه حاضر میشدند، متوجه تفاوت آشکار عرفان حلقه با فیلم راز نیز شده و چنین مقایسهی خندهداری صورت نمیگرفت. مشخص نیست چوب پنبه است یا همان تاب قدیمی تابناکیها که در نفوذیهایشان هم خودنمایی میکند. طبق تعاریف استاد محمدعلی طاهری عزیزمان 4 نوع عرفان (شناخت) وجود دارد.

1-      خودمحور ـ خودمحور: کسانی که هدف آنها نزدیکی به خدا نبوده، همهی توجهشان به منافع شخصی خویش است. این افراد با تکیه بر تلاش و توانائی خود سعی میکنند به آن هدف نزدیک شوند، مانند کسانی که برای رسیدن به آرامش خود سعی میکنند به آن هدف نزدیک شوند، مانند کسانی که برای رسیدن به آرامش خود از ابزارهای فردی مانند تمرکز، تخیل و... استفاده میکنند.

2-      خودمحور ـ خدامحور: کسانی که هدف اصلی آنها در زندگی دستیابی به منافعی شخصی از قبیل شادی و آرامش است. (نه هدف نزدیکی به خدا) اما برای رسیدن به این هدف، از خدا کمک میطلبند.

3-      خدامحور ـ خودمحور: کسانی که هدفشان قرب و نزدیکی به خداوند است، اما در راه این هدف، متکی به تلاش و توانائی فردی هستند.

4-      خدامحور ـ خدامحور: کسانی که هدف آنها قرب و نزدیکی به خداوند است و نزدیکی به او را بدون کمک او ممکن نمیدانند. (عرفان از منظری دیگر)

عرفان حلقه، عرفانی خدا محور ـ خدا محور است. معنی خدا را که میدانید؟ یا شاید آنقدر از او دور شدهاید و در راستای اهداف شیطان و خروج دجال قدم میگذارید که دیگر کلمهی خدا نیز برایتان نامی ناآشنا است که به دست فراموشی سپرده شده است؟ عرفان حلقه، عرفانی خداگراست و نه دنیاگرا. چه تفکر مغرضانهای! چنین عرفان خدامحور ـ خدامحوری را با کتاب راز خودمحور ـ خودمحور مقایسه میکند؟ چه سنخیتی بین اندیشهی عرفان حلقه که هدفش "حذف من" و جلوهگری اوست با اندیشهی مذکور که در پی مطرح نمودن من است وجود دارد؟ چه تشابهی بین عرفانی است که تنها به کمال میاندیشد با کتابی که تنها در پی جذب منافع مادی و برآوردن خواستههای زمینی است؟

حکایت عرفان حلقه صرفاً حکایت شاد زیستن نیست. جریان هدف و وسیلهی ترم 3 را که میدانید یا آنجا هم باز چوپپنبه! ـ طبق آموزههای استاد عزیز که در ترم 3 تدریس میشود، مبحثی داریم به نام هدف و وسیله ـ اگر هدف کمال باشد، شادی و آرامش و همه چیز و همه کس تنها پل و وسیلهای است برای رسیدن به کمال. لیکن وا اسفا اگر هدف پول باشد که در آن صورت نوشتن مقاله، ترویج اراجیف، دروغ و افترا همگی وسایلی هستند برای رسیدن به همان هدف. عرفان حلقه نه در پی شادی به عنوان هدف است و نه پی مطامع دنیوی است بلکه در پی ارتقاء آگاهی بشریت و رهاندن آنها از جهلی است که تابناک با تمام وجود در صدد حفظ آن است و برای حفظ آن از هیچ اقدامی کوتاهی نمیورزد.

صحبت از رسالت صهیونیسم میکنید. جالب اینجاست که بیدینهایی که صرفاً در راستای ایجاد تفرقه و کثرت و ارائهی نمائی "تابناکی" از اسلام حقیقی (که همانا مقام تسلیم در برابر حق است) قدم برمیدارند، دیگری را در راستای اهداف صهیونیسم و تزلزل باورهای دینی معرفی میکنند. از آنجا که ما حداقل نوشتههای معاندین را میخوانیم، به نویسندگان تابناک پیشنهاد میکنیم چند جملهای که از پروتکل 9، علمای صهیونی ذکر کردهاید را از نو بخوانید تا متوجه شوید که تابناک، اظهار ظهور و.... دقیقاً کجا ایستادهاند و در چه راستائی در حال فعالیت هستند:

توجه به ویژگیها و خلق و خوی مردمی که شما در ممالکشان زندگی و فعالیت میکنید، اهمیت بسیاری در اجرا و پیادهسازی برنامههایتان دارد. تا زمانی که افراد جوامع گوناگون، مطابق الگو و انگارههای تربیتی ما دوباره تربیت نشوند، نمیتوانیم برنامههایمان را در اینگونه جوامع مطابق با روشی کلی و یکسان پیاده کنیم؛ اما اگر برنامهها را محتاطانه و همراه با آموزش آغاز کنیم، میتوانیم در کمتر از یک دهه، منش، خلق و خوی سرسختترین افراد را تغییر داده و آنها را مانند افرادی که از پیش مطیع ساختهایم، زیر سلطه خویش درآوریم.»

تاب+ناکیها بدانید با چنین بازیها و با چنین دروغهائی نمیتوان در مقابل جریان حقیقت و ترویج دین اصیل اسلام و قوت بخشیدن به باورهای دینی مردم ایستاد. آن هم جریانی که تا به امروز حدود 5 میلیون نفر در حال استفاده از آن بوده و به حقانیت آن واقف گشتهاند.

این وعدهی الهی است که حق پیروز و باطل نابودشدنی است. بهتر است چوبپنبهها را از گوشمان خارج کنیم و با این نوای الهی همآوا شویم؛ زیرا این نوای نجاتبخش که محوریتی جز خدا و پشتیبانی جز او ندارد، روز به روز در هستی طنیناندازتر شده و صدای آن بلندتر به گوش خواهد رسید.

مکتب حق



به نام بی نام او

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

این مقاله، مقدمه‌ای است در پاسخ به هجویات مطرح شده در وبلاگ اظهار ظهور؛ همان مزدور راه تزویر و زر و زور که از هیچ گروه تهمت و افترائی برای تخریب و به انحراف کشیدن مکتب الهی عرفان حلقه فرو گذار نکرده و ناجوانمردانه، از هر حربه‌ای جهت شکافتن فرق حق و حقیقت استفاده می‌کند.
ابن ملجم‌ها همیشه در طول تاریخ، خود را حق پنداشته‌اند و جاهلانه از در قضاوت نابه‌جا وارد شده‌اند و فرق علی‌ها، حسین‌ها و حلاج‌های زمان خود را شکافتند! هر چند که من یقین دارم که دشمنی شما، نه از روی جهالت و ناآگاهی‌ست، بلکه حکایت شما داستان "قوم ضالین" است.
آنکه آگاه است به آنچه می‌کند و آگاهانه کمر به دشمنی راه حق می‌بندد و به طمع کیسه‌ی زر؛ یهوداوار یوق سرسپرگی دجال‌صفتان را به گردن می‌گیرد. همانا این تعریف محارب با خداست! هرجا کورسوئی از حقیقت می‌بیند، به خاموشی آن می‌کوشد و هر حقیقت‌مردی که دستی به برافروختن مشعلی بلند می‌کند، سعی در خاموشی شعله‌ی جان و زبانش می‌کنید.
به درستی که آفتاب حقیقت، خفاش‌صفتان کوردل را می‌آزارد و ذات نور خاصیتش در این است که روشنگری کند و ذات ظلمت و ظالم در این است که نور را خاموش کند؛ چه آنجا که ظلمت فراگیر شود، ظالم در سپر تاریکی به مظلمه می‌پردازد.
نیک می‌دانیم که ظلم چیست و ظالم کیست؟! اما مظلمه‌ی گرانتر آنجا رخ می‌دهد که عده‌ای در برابر ظلمِ ظالمان، کبک‌وار سر را زیر برف کتمان فرو می‌برند و به گمان خویش، در این گناه عظیم بی‌تقصیرند.
مظلمه آنجاست، که دامن حقیقت را به آتش جهل و غرض‌ورزی می‌کشد و ما خود را به خواب غفلت می‌زنیم که مبادا شعله‌ای به خرمن مادیات و منافعمان بگیرد؛ و آنجاست که ظلمت، آرام‌آرام بر سر بشریت سایه می‌گستراند.
از این روست که پیامبر اکرم(ص) فرمودند:

جلوی ظلم و ظالم بایستید! برای دفاع از مظلوم

و من به عنوان کوچکترین رهرو مکتب الهی عرفان حلقه، برخود واجب دیدم که سهم خود را ـ هر چند کوچک ـ در برابر ظلمی که در حق استاد عزیزمان "جناب آقای محمدعلی طاهری" روا می‌دارید، ادا کنم؛ که هر چه دندان صبر بر جگر طاقت سائیدیم، شما سربازان گمنام دروغ و دغل، گستاخانه‌تر بر عقاید ناب و الهی استاد عزیزمان تاختید. بی‌شرمانه آسمان و ریسمان به هم می‌بافید و ایشان را، شیطان‌پرست می‌نامید!!!
از شما سؤال می‌کنم، آیا این شیطان‌پرستی است که کسی کمر همت به نجات و هدایت جوانان منحرف و از دین برگشته ببندد؟؟ همان جوانانی که از دین و اسلام گریزانند؛ چون شما و امثال شما، به نام دین و اسلام! فسق و فجور می‌کنید و چهره‌ی دین را به ابتذال می‌کشید.
آیا این شیطان پرستی است که کسی، اساس کار و عملش را " لا حول و لا قوه الا بالله" قرار داده و ما را به عمق این کلام وحی پیوند داده است؟!
آیا این شیطان پرستی است که ایشان شالوده‌ی اعتقاد ما ـ شاگردانش ـ را بر پایه‌ی "ایاک نعبد و ایاک نستعین" بنا کرده است؟
آیا این شیطان پرستی است که ایشان امثال من را از عمق ظلمات بی‌ایمانی به سمت نور حقیقت رهنمون شده‌اند؟
و در مقابل این شمائید که در خصوصی‌ترین حریم افراد وارد می‌شوید، از خصوصی‌ترین وسائل افراد (از لپ‌تاپ و عکس‌های خانوادگی گرفته تا...) به قبیح‌ترین وجه، جهت تخریبشان استفاده می‌کنید. از مونتاژ عکس‌ها و صداها، بریده‌بریده‌کردن و تحریف حرف‌ها، برای ریختن آبروی دیگران بهره می‌برید و از انواع و اقسام شکنجه‌های مخوف و شیطانی برای گرفتن اعتراف‌های دروغین ابائی ندارید.
باز هم بگویم؟!!!
و همه‌ی این‌ها مرا به یاد کلام امام حسین(ع) می‌اندازد که چه به جا فرمودند:

" اگر دین ندارید، لا اقل آزاده باشید"

و بترسید از روزی که باید در محضر خدا و خلق خدا پاسخ‌گو باشید. حال خود قضاوت کنید که عمل کدام یک از ما به شیطان و شیطان‌پرستی قرابت دارید.
همانا
" الله علیمٌ بالذات الصدور"
و به قول مولای مؤمنان: "منحرفان، شیطان را معیار کار خود گرفتند، و شیطان نیز آنها را دام خود قرار داد و در دل‌های آنان تخم گذارد و جوجه‌های خود را در دامانشان پرورش داد. با چشم‌های آنان می‌نگریست و با زبان‌های آنان سخن می‌گفت. پس با یاری آنها بر مرکب گمراهی سوار شد و کردارهای زشت را در نظرشان زیبا جلوه داد؛ مانند رفتار کسی که نشان می‌داد در حکومت شیطان شریک است و با زبان شیطان، سخن باطل می‌گوید." (نهج البلاغه – خطبه 7)
زین پس مهر سکوت از لب بر می‌گیریم و با منطق و ادبیات خودتان پاسختان را خواهیم داد. هرچند راه و مرام ما مرام صلح است و وحدت و وصل! برخلاف راه شما که راه جنگ است و کثرت و فصل! تا بدانید بر خلاف برداشت و اظهار دروغین شما در سایت مذبوحانه‌تان، منظور ما از صلح و صالح، نه در معنای سکوت در برابر ناحق و گردن‌نهادن به جهل ظالم است، که از هیچ کوشش و مجاهدتی در راه حق دریغ نمی‌کنیم و قدمی از حرف حق خود، عقب نخواهیم نشست.
پوستین وارونه پوشان، دست بردارید از این
حس تکلیفی است و تنها اشارت می‌کنیم
و در پایان به شما هشدار می دهم که عبرت بگیرید از عاقبت مزدوران در طول تاریخ و ببینید سرنوشت همتایانتان را و بدانید که به لطف رحمانیت عام و بی‌دریغ الهی این موج آگاهی و حق‌طلبی در روح جمعی بشریت به راه افتاده و روز به روز به یاری حق فراگیر می‌شود و دیری نخواهد پائید که این سیل آگاهی خانه‌هائی را که بر ساحل جهالت و گمراهی به پا کرده‌اید ویران خواهد نمود و ما برایتان طلب خیر می‌نمائیم که از خوابی که خود را به آن زده اید، بیدار شوید. بر خلاف شما که برای ما طلب شر دارید.
هرچه زودتر بیدار شوید که وقت تنگ است و واقعه نزدیک! و اینجانب به عنوان رهرو کوچک مکتب حق‌طلب عرفان حلقه شهادت می‌دهم که تا فراگیر شدن این نور الهی و همه‌گیرشدن هوشمندی مثبت الهی از پای نخواهیم نشست و هر بهائی را هر چند سنگین به جان و دل پذیرائیم و باکی از شما بیشمار خفاش صفتان کوردل نداریم که با تابش آفتاب حقیقت، راهی جز خزیدن به کنج غارهای ظلمت خود نخواهید داشت.
گفتی ز خاک بیشترند اهل عشق من
از خاک بیشتر که نه! از خاک کمتریم

 و" اذا جاء نصر الله و الفتح"

اشهد ان لا اله الالله
اشهد ان محمدً رسول الله
و اشهد ان علی ولی الله
حسین منزوی
بهار 1390
از وبلاگ:  مکتب حق

۱۳۸۹ اسفند ۱۴, شنبه

خوشا دردی!که درمانش تو باشی



خوشا دردی!که درمانش تو باشی                خوشا راهی! که پایانش تو باشی
خوشا چشمی!که رخسار تو بیند                   خوشا ملکی! که سلطانش تو باشی
خوشا آن دل! که دلدارش تو گردی             خوشا جانی! که جانانش تو باشی
خوشی و خرمی و کامرانی                  کسی دارد که خواهانش تو باشی
چه خوش باشد دل امیدواری                     که امید دل و جانش تو باشی!
همه شادی و عشرت باشد، ای دوست           در آن خانه که مهمانش تو باشی
گل و گلزار خوش آید کسی را                 که گلزار و گلستانش تو باشی
چه باک آید ز کس؟ آن را که او را            نگهدار و نگهبانش تو باشی
مپرس از کفر و ایمان بی‌دلی را                 که هم کفر و هم ایمانش تو باشی
مشو پنهان از آن عاشق که پیوست          همه پیدا و پنهانش تو باشی
برای آن به ترک جان بگوید                 دل بیچاره، تا جانش تو باشی
عراقی طالب درد است دایم                   به بوی آنکه درمانش تو باشی