۱۳۸۹ بهمن ۱۹, سه‌شنبه

طرح خلقت

طرح خلقت 

استاد عزیز محمد علی طاهری 

موعود

برای داشتن نگاهی کارشناسانه و واقع بینانه نسبت به "جریان عهد آخر" و "منجی موعود" بررسی قضیه ظهور به صورتی مرتبط و در استمرار طرح کلی خلقت و نه به صورت یک واقعه مجزا و منفک ضروری به نظر میرسد، زیرا تنها در این صورت است که ماجرای زمان آخر ،عینی،قابل لمس وهدفمند و مسئولیت آور خواهد بود.
نکته ای که ارزشمندی طرح خلقت بشر را که حرکتی از ظلمت به سمت نور واز کمال بالقوه به کمال بالفعل تا رسیدن به مقام خلیفه اللهی است ، به اثبات میرساند، هدفمند بودن آن و در عین حال ،تعیین کننده بودن نقش اختیار، انتخاب و توانمندی خود بشر در به نتیجه رساندن این طرح عظیم وهدفمند، است.

طرح خلقت



موعود

برای داشتن نگاهی کارشناسانه و واقع بینانه نسبت به "جریان عهد آخر" و "منجی موعود" بررسی قضیه ظهور به صورتی مرتبط و در استمرار طرح کلی خلقت و نه به صورت یک واقعه مجزا و منفک ضروری به نظر میرسد، زیرا تنها در این صورت است که ماجرای زمان آخر ،عینی،قابل لمس وهدفمند و مسئولیت آور خواهد بود.

نکته ای که ارزشمندی طرح خلقت بشر را که حرکتی از ظلمت به سمت نور واز کمال بالقوه به کمال بالفعل تا رسیدن به مقام خلیفه اللهی است ، به اثبات میرساند، هدفمند بودن آن و در عین حال ،تعیین کننده بودن نقش اختیار، انتخاب و توانمندی خود بشر در به نتیجه رساندن این طرح عظیم وهدفمند، است.

در بدو خلقت آدم،آنگاه که ملائک، که در لامکان و لا زمان عرصه ی وجود این مخلوق جدید رامشاهده کرده بودند، در محاوره ای سمبلیک به خداوند اظهار میدارند که، آیا می خواهی کسی را بیافرینی که خون بریزد و فساد کند ؟ما که هستیم تا تو راتسبیح و تقدیس کنیم ؟!خداوند میفرماید :من چیزی میدانم که شما نمیدانید. پیامی که در این بیان رمز گونه وجود دارد اینست که:خلقت این موجود جدید، فقط برای تسبیح و تقدیس من نیست؛من از خلقت اوهدف والاتری را در نظردارم ،برای او یک مأموریت دیگری در نظر گرفته شده ؛چرا که کل هستی ،ازیک اتم ، یک الکترون ، و ریز تر از آن تا عظیم ترین کهکشانها برای همیشه به فرمانم درحرکتند ،حتی یک لحظه تخطی نمیکنند و از وظیفه اشان سرباز نمیزنند.

هدف تنها تقدیس و تسبیح نیست .من میخواهم موجودی خلق کنم که ظرفیت درک شعورعشق را دارا باشد ،محل تجلی تام و تمام رحمانیت من شده،با دارا بودن توان تبدیل کمال بالقوه به کمال بالفعل تعالی را معنا بخشد و جانشین من در زمین گردد ؛وظیفه ای که سایر خلایق،به دلیل عدم درک شعور عشق از به انجام رساندن آن ناتوانند.

نکته ی قابل توجه در این ماجرا اینست که،این طرح بایستی الزاما توسط خود انسان در زمین به نتیجه برسد،چرا که اگر غیر از این باشد، یعنی فرض کنیم خود بشر نتواند این طرح عظیم را به نتیجه برساند، نقشه الهی محکوم به شکست است چرا که در اینصورت گوئی برای جمع شدن قائله ی ایجادشده ،نیاز به نیروئی کمکی است،که در این صورت ملائک میتوانند مدعی شوند که پیش بینی اشان در بیهوده بودن خلقت آدم صحیح بوده ،واین مخلوق جدید نتوانسته طرح طراح را به نتیجه برساند،و این به آن معناست که خداوند در خلقت انسان مرتکب کاری عبث و بیهوده شده است که البته نسبت دادن انجام امری عبث به خالق محال است. بنابراین،چاره ای نمیماند جز آنکه بشریت ،خودش با تکیه بر توانمندیهائی که خالق در وجودش گذاشته ، برای به نتیجه رساندن طرح الهی قدم بردارد مسئله ی به درک وآگاهی رسیدن جمعی بشر به رهبریت "انسان کامل" موضوعیت میابد.

امروز بشر با پشت سر گذاشتن دوران نطفگی، جنینی ، طفولیت و جوانی در حال پشت سر گذاشته، در حال گئراندن دوران میانسالی است. با ورود بشر به دوره کهنسالی مسائل جدیدی در عرصه ی هستی قابلیت مطرح شدن را میابد. بشر هرروز بیشتر به لزوم جمع آوری داشته هایش بصورتی مناسب ،در فرصت باقی مانده پی میبرد؛ مانند انسانی که با نزدیک شدن به اواخر عمر خودش را مهیای استفاده از آخرین فرصت هایش می نماید .بشر امروز چون می خواهد آخرین دستاوردهایش را از روی زمین برداشت کند ، به معلم ویژه ای نیازپیدامیکند.

بشر در هر مقطعی از زندگیش به سطح خاصی ازدانستگی و تعلیم و تعلم مرتبط با آن نیاز پیدا میکند و درواقع در هر مرحله ای ، هدایت بشر به نحوه ی خاصی ازمدیریت نیازمند است که باید متناسب با موقعیت های خاص همان بازه زمانی باشد . عصر کنونی بارزترین، شاخص ترین و سرنوشت سازترین اعصار بشریت است. بشر اینک می خواهد پایان نامه نهایی اش را به هستی تحویل دهد، پس نیازمند یک معلم زبده،یک استاد اعظم است، و اینچنین است که ماجرای "عهد آخر بشر" ولزوم وجود "منجی موعود" در این عهد سرنوشت ساز مطرح میشود .

بحث "موعود عهد آخر" یک بحث عام است پس باید کلیت بشر به سطحی از آگاهی برسند تا بتوانند به درکِ منجی عهد آخر ، که معلم بالاترین مقطع درسی بشریت است نائل شوند و اورا بفهمند ؛چراکه ایجاد سواد به دنبال ظهور یک استاد الزامی نیست مگر آنکه مخاطبین آن استاد در سطح مناسبی از آگاهی باشند تا زمینه برای درک مطالب فراهم باشد که در غیر اینصورت ، وجود استاد ، نه تنها مشکلی راحل نمی کند بلکه بدترباعث سردرگمی مخاطب و اتلاف وقت استاد شده است بنابراین ایجاد زمینه و حضور استاد لازم و ملزومند.

معلم عهد آخر در این عصر چیزهایی را به بشر عرضه می کند که تا به حال عرضه نشده و یا بعبارتی اگر هم عرضه شده ، کشف رمز نشده است. او میاید و قرآن و سایر کتب ادیان الهی را کشف رمز می کند . او میاید و رموز و اسرار آسمانها و زمین را به عنوان امانت الهی ،برای بشر میاورد وآنرا فقط در شرایطی تحویل بشرمی دهد که استحقاقش را داشته وخواستارش باشند.

یک استاد دانشگاه که درسطح و سطوح بالا ، می خواهد تدریس کند، اگر زمینه ای نبیند، دانشجویی نباشد که بتواند مطالبش را فرابگیرد ، در کلاس حضور پیدا نخواهد کرد . بخشهایی در رموز هستی مطرح است که رمز گشائی اش مستلزم وجود یک استاد اعظم است و کار هر کسی نیست ، نکات کوری برای بشروجود دارد که فقط اوست که میتواند آنها را رمز گشائی کند. امام عصر ، بالاترین معلم تاریخ بشریت در دوره کهنسالی بشر هم میاید تا حرفهای اساسی هستی را بزند و بشر را به نتایج تعیین کننده ای برساند. پس این معلّم بزرگ درعصری ظهور پیدا میکند که عدّه قابل توجهی تشنه دانستنِ باشند .

بشر در طول تاریخ مرتب صحبت ازبصیرت داشته وآگاهیهائی همواره در طول تاریخ برای او بوده واینک وارد یک عرصه ای می شود که آگاهی جنبه عملی و کاربردی پیدا کرده و دیگر از حالت حرف و شعار خارج شود.

تاریخ نشان میدهد که بشریت تا کنون نه تنها موفق به استفاده درسطح کلان از آگاهی ها نشده ،بلکه از بسیاری از این آگاهیها برداشتی وارونه داشته .

بشر امروز با آنکه در آستانه ی ورود به مرحله ی کهنسالی است ،تازه میخواهد شعور الهی را درک کرده و در سطح عام با روح القدس ارتباط ملموس پیدا کند؛در حالیکه، در سطح خاص همیشه چنین ارتباطی با روح القدس وجود داشته. نتیجه ی چنین کارکردی، دانش های باطنی را در سطح عام قابل عرضه ی عملی میکند و در اینصورت است که به بهترین وجهی کمال را باز می کند ، همه در معرض انتخاب قرار میگیرند وانتخاب جمعی بشر است که موجب به نتیجه رسیدن طرح الهی می شود.

یعنی اکثریت آنرا انتخاب کرده به آن رویکرد مثبت نشان میدهند. اگر غیر از این باشد که یک کسی بخواهد بیاید و فقظ با زور شمشیر به مشکلات بشر خاتمه دهد ،برای خدا کاری ندارد که همین الان زمین را یک تکان دهد، همه از ترس ایمان آورند و قائله خاتمه پیدا کند و چنین نقشه ای را هر کسی می توانست طراحی کند ؛ لازم نبوده که چنین طرحی نشأت گرفته از یک هوشمندی عظیم باشد .

بنابراین نقشه عظیمتری باید در کار باشد که در اینصورت قاعدتاً می بایستی ترفندهایی در مقابل این طرح ، در طول تاریخ قرار داشته باشد تا بتوانند با معرفی یک خدای خاص، خدایی که نقشه جالبی طراحی نکرده و در نتیجه طبیعی بوده بشر با چنین خدایی در تضاد قرار بگیرد.

اینها آسیب شناسی ماجرائی است که بر اساس عدم فهم طرح الهی بزای انسان پیش آمده است و باعث ایجاد چنین تضادی شده اند ،با به نتیجه رسیدن طرح کمال بشر در عهد آخرکه در گرو درک و کاربرد عملی عشق است یک بخش های دیگری از طرح عظیم الهی ، که فلسفه خلقت ما را پوشش می دهد آشکار خواهد شد که یکی از مهمترین آنها معرفی بخش + و - در طرح جهان دو قطبی است.

بشرهمواره بین یک بخش مثبت ویک بخش منفی قرار داشته و دارد. بشر در عهد آخر شاهد بزرگترین رویاروئی آشکار این دو بخش خواهد بود: قدرت و کمال،که چون این دو هماورد،همتراز هستند ، غلبه ی حق بر باطل تنها با انتخاب بشر وکشف رمز قضایا توسط او به رهبریت منجی عهد آخر اوامکان پذیر است.

چون جهان دو قطبی است، لذا بشریت در عهد آخر دو محصول نهائی بیرون خواهد داد . یکی از بعد ، بخش مثبت و یکی از بعد ، بخش منفی . و این انسان است که نشان خواهد داد ، که بخش مثبت بر بخش منفی ارجحیت پیدا می کند مسیر کمال ادامه خواهد یافت و این همان هدفی است که در طرح خلقت دنبال میشده؛با تفکیک بخش مثبت و منفی ،ادامه ی جریان ضرورت رهبریت دو جریان را ایجاب میکند .مدیریت جریان مثبت منجی موعود و مدیریت جریان منفی دجال.

ظهور یک امر زمینی است . زمینی بودن ، به این معنا که امام عصر و دجال هر دو انسان هستند. بنابراین واقعه ی آخر یک پدیده ی زمینی و متعلق به همه ی بشریت و در نتیجه افتخار آفرینی آن از ناحیه ی امام عصر (ع) و شر آن از طرف دجال است . یعنی دجال باعث سرافکندگی بشر و امام مهدی (ع) باعث افتخارش اوست .هردو سوی این جریان جزء داشته های بشر است .

برخی بر این تصورند که در پی ظهور ابلیس نابود میشود، در صورتیکه چنین چیزی امکان پذیر نیست چرا که ابلیس در کل مسیر "انا لله و انا الیه راجعون" مقابل هیچ عاملی در سر تعظیم فرود نخواهد آورد حتی امام عصر ،چرا که در اینصورت عامل تضاد از بین خواهد رفت ،چرا که ابلیس ارائه کننده ی تضاد میباشد.. یعنی تضاد هرگز برچیده نمی شود تا پابان عالم دو قطبی. اتفاقی که در عصر ظهور می افتد تسلط بر شیطان توسط دست یافتن به آگاهی هاست.

محمد علی طاهری

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر