۱۳۸۹ بهمن ۱۵, جمعه

آيينه نور

آمدنت را گفتم از بر نور
نور را از بر اغيار رها خواهي كرد

آرام آرام در دل تو خواهد نشست
آنچه را خواهد ديد آنچه را خواهد گفت

من و افسانه كون و مكان
در پي تو جوييم جون و مكان

دلم را از بهر دريايي رها خواهم كرد
در پي نور روان خواهم كرد

آينه را آيينه‌ها بگشايند
وز پس آينه‌ها آيينه‌ها در راهند

نور پرتويي از آينه‌هاست
آيينه‌ها نور را بگشايند

آرزو دارم كه در دل نور باشد
وز پس اين نورها دل باشد

آنگه كه نظر افكندي از بر نور
نور را بگشاي از بر خويش

لايه‌ها را يكي يكي بگشايند
آيه‌ها يكي يكي بنمايند

شعر از : فریبا 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر